با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
1- «شبکه اجتماعی» دیوید فینچر بعد از فیلم محرومشده و بسیار طولانی «بنجامین باتن» با «شبکه اجتماعی» همه چیز را به ما یادآوری میکند. روایت او از وبسایت فیسبوک بموقعترین همین طور شوخترین فیلم سال است و چنان فضایی مالیخولیایی - در کنار از پشت خنجر زدنها - خلق کرده که انگار هیچ پایانی بر آن نیست.
فیلمنامه پرضربآهنگ آرون سورکین تنها به تحقیرها بسنده نمیکند، بلکه به شکلی زیبا شکل گرفته تا ما تنهایی طاقتفرسای مارک زاکربرگ (یکی از موسسان فیسبوک) را احساس کنیم، هم مبنای نامتعارف موفقیت او را و هم دلیلی که این موفقیت را بسیار سطحی جلوه میدهد.
او در دستان (بازیگر نقش زاکربرگ) یک تکروی کینهجو و به همان اندازه کهنالگویی تراژیک است؛ کسی که با همه چیز آشناست، اما در نهایت از خود چیزی نمیداند. فینچر دغدغههای خود را به موسیقی پرتپش ترنت رزنور و آتیکس راس میسپارد و سبک کارگردانی نفوذناپذیر او به چیزی تعالی میدهد که به نظر پانویسی بر داستان امروز ماست، بخشی از ارتباطات انسانی که به الگویی از اعداد یک و صفر و سروصدای لپتاپها تنزل یافته است.
مارک زاکربرگ در صحنهای از فیلم «شبکه اجتماعی» به کارگردانی دیوید فینچر
2- «یک پیشگو» شاهکار با موضوع بقا در زندان ژاک اودیار 11 ماه پس از اکران، با نقشآفرینی فوقالعاده پرشور طاهر رحیم به نقش یک زندانی عربتبار که بین فرهنگهای متضاد گیر افتاده، همچنان فراموشنشدنی و تقریبا بینقص جلوه میکند؛ فیلمی حماسی درباره فریبکاریها از نوع داروینی.
3- «داستان اسباببازی 3» ما انتظار یک خداحافظی مشتاقانه را با اسباببازیهای اندی داشتیم، اما نه با این فیلم که همه چیزهای لازم را حفظ میکند و کمتر لحظهای هست که ضعیف جلوه کند. «داستان اسباببازی 3» وقتی هم که میخواهد با وودی و دار و دستهاش خداحافظی کند تنها به این واژههای ساده بسنده میکند: «ممنون، بچهها». و با این کار خیلی از بزرگترها را هم به گریه میاندازد.
4- «سال دیگر» بهترین فیلم مایک لی پس از «Topsy-Turvy» و ضیافتی از بازیهای تماشایی از بازیگران همیشگی او. لسلی منویل به نقش یک شخصیت تنهای دائمالخمر حضوری در خور تحسین دارد، اما پایه و اساس فیلم نقشآفرینی فوقالعاده خوب جیم برودبنت و روث شین به نقش یک زوج خوشنود و راحت (و شاید باافاده) است.
5- «من عشق هستم» جادوی درخشان تیلدا سوئینتن مثل همیشه در کار است، اما او در این فیلم خیلی هم در امان نیست: لوکا گوادانینو کارگردان ایتالیایی در این درام با موضوع خیانت، عامدانه سوئینتن را به نقش یک همسر آشفته به حال خود رها میکند.
6- «حال بچهها خوب است» نقشآفرینیهای تماشایی از آنت بنینگ و جولین مور به نقش دو مادر که با هم زندگی میکنند و نقشی سفارشی برای مارک روفالو در قالب مردی که پا به زندگی آنها میگذارد. لیسا چولودنکو کارگردان و یکی از فیلمنامهنویسان «حال بچهها خوب است» با این کمدی دلچسب درمورد اختلال، کاری تماشایی انجام داده است.
7- «سگدندان» صحبت از اختلال شد. امسال هیچ چیز به اندازه فیلم یونانی و بسیار بدیع یورگوس لانتیموس درمورد خانوادهای زندانی اضطرابآور نبود.
8- «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» امسال فقط استودیو پیکسار نبود که با فیلمهای انیمیشنی خوب از راه رسید. دریمورکس هم بالاخره با کارتونی جذاب درباره یک آهنگر وایکینگ و جانور دست آموز او، یک موجود خزنده آتشین، به موفقیت دست پیدا کرد.
9- «نویسنده پشت پرده» تریلر سیاسی و چابک رومن پولانسکی درباره یک نخست وزیر تبعیدی هرچند ابتدا دست کم گرفته شد، اما فیلمی باکلاس، ترسناک و بسیار جذاب است. این درست که شخصیت نویسنده با بازی یوان مگرگور ناخواسته روی اعصاب راه میرود، اما حاضرجوابیهای نیشدار در فیلمنامه رابرت هریس، واقعا بامزه است.
10- «آغاز» چه شخصیتهای این فیلم را دوست داشته باشید، چه از آنها متنفر باشید، تابستان امسال هیچ چیز به پای چشماندازهای توهمزا و صحنههای سرگیجهآور و ابعاد فیلم کریستوفر نولان نرسید.